رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

لبخند نخستین

می دونم که رفتی و منو فراموش کردی٬چراغ قلبمو خاموش کردی

بی تو این دل تب و تابی نداره٬آخه قلبم دیگه نایی نداره

دل من برای برگشتن تو دیگه جایی نداره

توی این دنیای پر رنگ و ریا ٬عشق صفایی نداره

وقتی رفتی دنیا شد غصه و اشک و اندوه

خنده هام شکسته شد٬گریه و ناله من شد انبوه

شب و روز و روز و شب هر روز و هر شب با تو

حالا در حسرت لبخند نخستت که واسم شد کادو

تلخی قلب تو رو منه عاشق تا به کِی سر بکنم؟

با تو بودن٬با تو خوندن و چطوری از دلم در بکنم؟

ای خدا آه ای خدا من ندارم طاقت این غم

چرا غصه چرا ماتم میاد هر شب به سراغم؟

 

این شعر را برای ترانه و ملودی نوشتم. به همین خاطر شاید قافیه هایش زیبا خوانده نشود.

راستی زیر تمام اشعارم می نوشتم و می نویسم: ((شاعر جوان))

اسم و لقبی که خودم به خودم دادم.

یا هو

 شاعر جوان v.a

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد