از آسمون نوشتم ، زمین به گریه افتاد
ماه و به شب سپردم ، روز یاد خورشید افتاد
دل و زدم به دریا ، ساحل نوازشم کرد
رفتم سراغ ساحل ، دریا فروکشم کرد
نامه دادم به مادر ، پدر توی دلش ریخت
حالِ پدر پرسیدم ، غصه ی مادرم چیست؟!
روی زمین خوابیدم ، آسمون هی گریه کرد
خیره شدم به خورشید ، پس چرا ماه عقده کرد؟!
از عاشقی نوشتم ، یارم فراموشم کرد
رفتم سراغ یارم ، تنفر آغوشم کرد
از آدما نوشتم ، حیوونا زاری کردند
با حیوونا نشستم ، آدما قاطی کردند
از زندگی نوشتم ، قیامت هی صدام کرد
نوشتم از آخرت ، زندگی بی پناهم کرد
نمیدونم چرا من ، هر جا میرم همینه؟!
مقصر آسمونه ، یا تقصیر زمینه؟!
آخرین پست من در سال 1388. سال خوبی بود. پر فراز و نشیب اما باعث شد
تا بتوانم روی خودم و عملکردهایم کار کنم. خدا را شکر. ممنونم از همه دوستانم
که به من سر زدید یا اگر نتونستید بیایید ، با یادتان مرا دلگرم کردید.
امیدوارم سال جدید ، پر برکت تر از سالهای قبل باشه و صمیمیت ها و با هم بودن ها
بیشتر و خانه دلهای پاک همه ما ، نورانی تر.
خداوندا !
آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم
شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم.
آمین
شاعر جوان V.A وحید عابدین پور
گرگان. هوا بارانی و دلچسب.