چندین هزار ذره سراسیمه می دوند در آفتاب و غافل از آن کافتاب چیست
همچنین حافظ می فرماید:
در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغا است
پاسکال می گوید:
جهان کره ای است که مرکزش همه جا و محیطش هیچ جا نیست. بی کرانی تنها از
سوی بزرگی نیست ٬ از سوی خردی بی کران است و انسان به درک بی کرانی توانا
نیست٬ خواه از سوی بزرگی باشد خواه از سوی خردی. توانایی انسان تنها تنها به
دریافت اموری است که میان خردی و بزرگی است ٬ چنانکه وجود خود او نیز در میانه
این دو نهایت است ٬ نسبت به عدم ٬ کل است و نسبت به کل ٬ عدم است. علم
انسان نه بر مبدا و آغاز است و نه بر مآل و انجام ٬ پس علم حقیقی برای انسان
میسر نیست و فقط امور متوسط را در میابد.
برتر اندراسل در کتاب کوچکی به نام چرا مسیحی نیستم؟ که از او بجای مانده
است ٬ براهین اثبات خدا را انتقاد میکند ٬ از جمله برهان علة العلل را ٬ درباره این برهان
میگوید:
اساس این برهان عبارت از این است که تمام آنچه را که ما در این جهان می بینیم دارای
علتی است و اگر زنجیر علتها را دنبال کنیم سرانجام به نخستین علت می رسیم و
این نخستین علت را علة العلل یا خدا می نامیم.
خواجه عرفان ٬ لسان الغیب شیرازی می گوید:
عارف ار پرتو می راز نهانی دانست گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق نتانی دانست
V.A شاعر جوان
وحید عابدین پور
|