خلوت روزهای غربت
محبس زیور و زینت
سردی شبهای پُر برف
گریه درختِ بی برگ
آسمونِ بی ستاره
نعمتِ بی استفاده
راهنما ! بدونِ چاره
جابری که زور نداره
وحشتِ شبهای آرام
خشکیِ لب زیرِ باران
بیعتِ گرگه و چوپان
دوری از خدای یزدان
پیله های دستِ یک زن
عجز های دائمِ من
شبِ شهوتِ یه آدم
شبِ میلادِ یه ماتم
چشمِ عاشقی پر از تب
خسته از دشنام و از سَب
جنسِ خاکستریِ شب
عشقبازیِ دو تا لب
تن ٬ اسیرِ خستگی ها
لب ٬ اسیرِ تشنگی ها
روح ٬ غلامِ نشئگی ها
فکر ٬ یادِ بچگی ها
حسرتِ روزهای رفته
سرعتِ هفت روزِ هفته
کشتی به گِل نشسته
بغضِ مَردِ دل شکسته./././././.
سلام دوستان وبلاگی عزیز. امیدوارم هر جا که هستین ٬ خوب و خوش و سالم باشید.
عذر خواهی می کنم از تک تک شما ٬ بخاطر غیبت یک ماهه. امیدوارم این مشکل برطرف بشه.
به زودی میام پیش همتون.....
شاعر جوان _V.A
وحید عابدین پور
ساعت 2:3 دقیقه بامداد یک شنبه 13/11/1387
سلام وحید خوشحالم که برگشتی
بااحترام
سلام دوست قدیمی ...
یکی از اولین خوانندگان وبلاگ من و یکی از اولین وبلاگهایی که خوندم !
هنوزم شعرات رو دوست دارم !
ببخش اگر زیاد سر نمیزنم چون حالم خیلی خوب نیست ...
شاد باشی ! سال نوت هم مبارک !
سلام
چه کند میزند این قلب!!!
بااحترام
دل من به غم اسیره
مادرم داره می میره …..
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد؟!!.....
حال مادرم خرابه …
سلام وحید
با پستی جدید ویک مینیاتورزیبا منتظرم
بای
سلام وحید
برامون چیزی بنویس
بای
سلام شاعر جوان هنوزم با شعرات کولاک کردیا .کم سعادتیه ما بود که بیایم هم عید هم تولدت رو بهت تبریک بگیم به خاطر این غیبت بزرگ ببخش ولی شما محبتتون همیشه قابل ستایش بوده.به نظرت چیکار کنم ؟؟؟یه مدت هست خیلی ذهنم پریشونه .میخوای بگی برم پیش خدا رفتم چون حس میکنم گناهکارم جواب نمیده توبه کردم حتی از کوچیکترین کارهامیادته یکی دو سال پیش بهم گفتی بزگترین گناه کوچک شمردن گناهانه .ببین هنوز یادمه.پیشم بیا.درپناهش......