گاهی اوقات بر خلاف میلم باید بد باشم...
نا سزا بگویم و غیر قابل تحمل بشم...
تا بهانه بدهم دستش تا آرام و راحت بگذرد از تمام عاشقانه هایم...
تا مبادا شرمگین باشد از این فراموشی...
هه ! بگذار تا همیشه تصور کند که بد کرده ام...
شاید عشق , ایثار و گذشت , همین باشد...!
درد !
هم تلخ است...
هم ارزان ...
هم گیرایی اش بالاست...
هم تابلو نمی شویم !
و رفیقی که مرا به درد مبتلا کرد...
ناباب نبود ...
اتفاقا ، بابٍ باب بود !
فقط...
نگفته بود ، ماندنی نیست ، همین ...
گرگان.هوا عالی.
از دوست خوبم رعنا خانوم ، تشکر می کنم جهت مطلبی که در پست قبلی بنده نوشتند.