رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

من از تو می مردم

من از تو می مُردم

اما تو زندگانی من بودی

تو با من می رفتی

تو در من می خواندی

وقتی که من خیابان را

به هیچ مقصدی می پیمودم

تو با من رفتی

تو در من می خواندی

تو از میان نارون ها٬گنجشک های عاشق را

به صبح پنجره دعوت می کردی

وقتی که شب مکرر شد

وقتی که شب تمام نمی شد

تو با چراغ هایت می آمدی به کوچه ما

تو با ....

بیاد بانوی شعر ایران: فروغ فرخزاد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد