من از تو می مُردم
اما تو زندگانی من بودی
تو با من می رفتی
تو در من می خواندی
وقتی که من خیابان را
به هیچ مقصدی می پیمودم
تو با من رفتی
تو در من می خواندی
تو از میان نارون ها٬گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت می کردی
وقتی که شب مکرر شد
وقتی که شب تمام نمی شد
تو با چراغ هایت می آمدی به کوچه ما
تو با ....
بیاد بانوی شعر ایران: فروغ فرخزاد