رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت
رویای خاکستری

رویای خاکستری

عشق به نفرت

نامه ای آب شده

گاهی اوقات آدم آنقدر خسته و بی رمق میشه که

حتی نمی تونه تصمیم بگیره. تلافی خیانت یا

ساکت نشستن و زخم زبون خوردن.

این دو راهی منو ماه هاست کلافه و اسیر خود کرده.

منو پیر و بی شور کرده. دردی که از درد استخوان هم بدتره.

اکنون روز هایی رو می گذرونم که هر لحظه اش برایم تلخ تر از

جام شوکران است. حتی دیگر نای نوشتن هم ندارم.

اما هیچ وقت عقب نشینی نمی کنم.

از فرار و قبول شکست بیزارم. مدت هاست که در خود شکستم و

پودر شدم ولی هنوز هم میدون رو ترک نکرده ام. رها کردن کار توست.

تویی که لیاقت نظاره شدن هم نداری.

یا حق

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد